احساس سرگیجه و تهوع
از این همه دلواپسی
شاید من
باردار توهمی گنگم
یا اینکه
گر گرفته ی یک یاءسگی زود رس
هرچه هست ،
پیچیده ام
دور کلاف سردرگم زندگی
گره کورش چرا
باز نمی شود به تبسمی
که از کوی تو
قاصدکی ،
فرستاده باشد!
سرگیجه که تمام شود
آرامش خیالی گرم
تمام وجودم را
فرا می گیرد
تو را در خواب می بینم
و صدای آرام ِ
دلم تنگ است
قرص مسکنی ست معجزه گر
که رخوت بی تو بودن را
برطرف میکند....
زرشید 11شهریور 93
اگر مطلب از خودتونه ، عجیب نیس بشنوم یه روزی کتابی نوشتید
مطلب از خودمه