ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
چون خاطری مشوش و قلبی شکسته ام
در تنگنای عاشقی هر شب نشسته ام
یک بغض وا نکرده و یک آه آتشین
از ضربه های بی امان کوهی گسسته ام
سرگشته ام دیوانه ای در آرزوی ماه
همچون پلنگ عاشقی از بخت خسته ام
دل می رود ز غصه و افسوس می خورم
زنجیر بی تعلقی بر پای بسته ام
بی طاقتم چو برگ گل در زل آفتاب
همچون شراب ملتهب از جام جسته ام
با اینکه غم نشسته در آثار چهره ام
در پیشگاه دوستان فردی خجسته ام
با خاطری مشوش و یک بغض بی صدا
زرشید وار دیده را از اشک شسته ام
زهرا ستایش کیا "زرشید"
دفتر : کلاسیک های کل
گاهی بایددورخودت دیوارتنهایی بکشی نه بخاطراینکه دیگران راازخودت دورکنی
بلکه ببینی چه کسی برای دیدنت دیوارراخراب میکند«ژان پل سارتر»
عیدنوروزپیشاپیش برشماوخانواده محترم مبارک وایام به کام
سپاس از حضورتان دوست گرامی