سرای آسمانی

کپی برداری از اشعار این وبلاگ فقط با ذکر نام نویسنده و وبلاگ مجاز است.

سرای آسمانی

کپی برداری از اشعار این وبلاگ فقط با ذکر نام نویسنده و وبلاگ مجاز است.

عناوین یادداشت‌ها

  • شعر نوجوان دوشنبه 20 دی 1395 11:18
    آدم آهنی عاشق خاطره ندارد خازن دارد من او را وقتی خازن هایش سوخت شناختم #زهرا_ستایش_کیا
  • خاطر مشوش سه‌شنبه 30 دی 1393 19:45
    چون خاطری مشوش و قلبی شکسته ام در تنگنای عاشقی هر شب نشسته ام یک بغض وا نکرده و یک آه آتشین از ضربه های بی امان کوهی گسسته ام سرگشته ام دیوانه ای در آرزوی ماه همچون پلنگ عاشقی از بخت خسته ام دل می رود ز غصه و افسوس می خورم زنجیر بی تعلقی بر پای بسته ام بی طاقتم چو برگ گل در زل آفتاب همچون شراب ملتهب از جام جسته ام با...
  • باغ پرتقال پنج‌شنبه 11 دی 1393 15:58
    من باغبـان عاشــقم از بذر تا نــهال تیماردار ِ شاخه ی گسترده در خیال گل میکند ستاره ی خوش رنگ خاطرت در گوشـه های خلوت این باغ پرتقال از دفتر کلاسیک های کال
  • سد پنج‌شنبه 27 آذر 1393 21:01
    تو سدّی ؛ که یک دهه ، ساختنم را به تعویق نشاندی ، من اکنون ژرفم عمیق... اگر چه دورم امّا ؛ صبور... ببین که در التهاب ابر شدن چگونه می نوشم آفتاب ِ پر نور...
  • خون دل پنج‌شنبه 8 آبان 1393 23:16
    می چکد خونِ دل از پنجره ها وقتِ افتادن خورشید به خاک روز با اسب سفیدش چو شفق می رود سوی خدا با دل پاک زهرا ستایش کیا دفتر : کلاسیک های کال
  • سه کوتاه کلاسیک پنج‌شنبه 24 مهر 1393 14:38
    1- خنجر مزن بر ابر غمگین زمستان با یک تلنگر هم دو چشمش هست گریان با مهربانی کوه ها را جابجا کن یک ابر سنگین دل ندارد تاب باران -2- ما که از هر عشق خنجر خورده ایم تن به گورستان غم نسپرده ایم کار دنیا را به دنیا واگذار ما بساط اشک از رو برده ایم -3- ب اید برای عشق بدنبال چاره بود حبسش نمود در دژی چون سنگ خاره بود در پشت...
  • همزاد دوشنبه 17 شهریور 1393 16:39
    از وقتی که به دنیا آمدم همراهم بودی ؛در خردسالی به تو توجهی نمی کردم اما وقتی که به مدرسه رفتم توجهم به تو زیادتر شد ، دوستانم از دیدن تو اوایل می خندیدند ولی بعد از دیدن ناراحتی من دلشان سوخت و تو را در کنار من دوست داشتند تازه دوستان جدیدتر که امدند فکر میکردند من به نظافت تو بی توجهم ولی همه در اشتباه بودند ؛ سالها...
  • سردرگمم سه‌شنبه 11 شهریور 1393 22:55
    احساس سرگیجه و تهوع از این همه دلواپسی شاید من باردار توهمی گنگم یا اینکه گر گرفته ی یک یاءسگی زود رس هرچه هست ، پیچیده ام دور کلاف سردرگم زندگی گره کورش چرا باز نمی شود به تبسمی که از کوی تو قاصدکی ، فرستاده باشد! سرگیجه که تمام شود آرامش خیالی گرم تمام وجودم را فرا می گیرد تو را در خواب می بینم و صدای آرام ِ دلم تنگ...
  • مساکن آرام یکشنبه 9 شهریور 1393 18:56
  • پیشگویی چهارشنبه 5 شهریور 1393 23:24
  • ... چهارشنبه 5 شهریور 1393 15:40
    هیچ وقت با کسی که تو رو دوست داره طولانی مدت قهر نکن ، چون بی تو زندگی کردن رو یاد می گیره ... .... .از یه ناشناس.....
  • زنی می شناسم... یکشنبه 2 شهریور 1393 15:57
  • برای عشق یکشنبه 2 شهریور 1393 13:02
  • من عاشق تو هستم و ... جمعه 31 مرداد 1393 15:42
  • تو می آیی دوشنبه 27 مرداد 1393 13:33
  • فیلتر شنبه 25 مرداد 1393 19:23
  • شانه شنبه 25 مرداد 1393 14:30
  • خنده جمعه 24 مرداد 1393 15:12
    خنده هایم ؛ باور کردنی نیست ، که از پشت آینه ؛ هیچ تصویری دیدنی نیست ! غمی در باورم هست که برای کشفش فرمولی نیست ... از یک دوست
  • pic چهارشنبه 1 مرداد 1393 12:25
  • چشم شور دوشنبه 30 تیر 1393 12:17
  • ناگهان... یکشنبه 29 تیر 1393 11:20
  • کوک شنبه 28 تیر 1393 18:06
  • عصر دلتنگی شنبه 28 تیر 1393 17:25
  • شکستگی چهارشنبه 25 تیر 1393 21:31
  • ....یک کتاب چهارشنبه 25 تیر 1393 09:42
    به محض اینکه رازی میان دو عاشق به وجود آید, به محض این که یکی فکرش را از دیگری پنهان کند, جذابیت عشق از میان میرود و سعادت ویران میشود. خشم, بی انصافی, حتی شیطنت, قابل گذشتند, اما پنهان کاری عنصری بیگانه وارد عشق میکند که ماهیت آن را تغییر میدهد و پلاسیده اش میکند. آدلف | بنژامن کنستان
  • خطوطی از یک کتاب... چهارشنبه 25 تیر 1393 09:38
    برای دوست داشتن وقت لازم است، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه، یک ثانیه، کافی است! اسماعیل فصیح | دل کور | انتشارات البرز
  • کجائی دوشنبه 23 تیر 1393 20:29
  • آسمان جنوب دوشنبه 23 تیر 1393 18:15
  • موج احساس یکشنبه 22 تیر 1393 18:26
  • ﻣﮑﺎﻟﻤﻪ ﯼ ﻏﯿﺮ ﺣﻀﻮﺭﯼ یکشنبه 22 تیر 1393 13:34
    ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺕ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ، ﺧﯿﻠﯽ ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﺎﺵ . ﭼﻮﻥ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺑﻪ ﻗﻠﺒﺖ، ﺍﺯ ﺗﻮ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ . ﺍﻣﺎ ﻣﻮﻗﻊ ﺭﻓﺘﻦ ... ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﻪ نمی کنند، ﭼﻨﺎﻥ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﯼ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﻗﻠﺐ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻧﺪ . ﺑﯽ ﻣﺤﺎﺑﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﺗﻮ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﻣﻬﻤﺎﻧﺶ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻓﺘﻦ ﻋﺠﻠﻪ...