بر درختِ سیب بودم، میوه ای بی ادعا
برگ سبزی چادرم بود و همه عشقم خدا
هیچ پروانه به روی شانه ام طرحی نزد
هیچ سنجاقک نیامد روی برگم بی صدا
باد می آمد ولی من در پناه شاخه ها
دستهایم سوی چادر تا نَشَد از من جدا
روزها خورشید آمد تا نگاه بر من کند
ساده بودم ،رنگ زردی،با نگاهی پر حیا
روز و شب آمد و من سنگین و رنگین تر شدم
چهره ام گل کرده و احساسی در من آشنا
فصل چیدن آمد و چشمم به دست باغبان
او ندید اما مرا ، چشمش به سوی ماورا
یک به یک چیدند همراهان هم شکل مرا
من بماندم بی صدا با اشک چشمم در خفا
ماه ها رفت و برایم سالها بودند سخت
خشک ماندم بر درخت سیب، بی چون و چرا
سلام دوست عزیز
فونت زیبای امینه بر روی سایت قرار گرفت.
برای دانلود این فونت زیبا می توانید به سایت همیار بلاگ اسکای مراجعه کنید.
با تشکر
همیار بلاگ اسکای