بد جور ،
دست و پایم را
گره می زد،
چادرِ اجدادیم !
اما
جنسش عالی...
تار و پودش
طلا..
یک رج خدا
یک رج آریا
گذاشتمش
در کنجِ شبستانِ
نیمه تاریکِ مادر بزرگم
سالهاست
خاک می خورم
از چشمِ این و آن
اما خیالم راحت
عتیقه ای دارم
به نامِ ایمان !