کمر شکسته ی عشق ؛
دل به هیچ نگاهی
و گوش به هیچ حرفی
نمی سپارد ...
چشم و گوشش را می بندد
آنچنان که گوئی
کر است و نابینای ِ مادر زاد !
دفترش را باز میکند
تا قلم کشد بر خط دل
بلکه دیده روشن کند
هلن کلر وار ...
زهرا ستایش کیا (زرشید) دفتر : التهاب ریه ها