سرای آسمانی

کپی برداری از اشعار این وبلاگ فقط با ذکر نام نویسنده و وبلاگ مجاز است.

سرای آسمانی

کپی برداری از اشعار این وبلاگ فقط با ذکر نام نویسنده و وبلاگ مجاز است.

بقالی

گره روسریم را


محکم می بندم


 و شبیه 


مادربزرگ ِ  سرو دست شسته از دنیا


به سمت بقالی محل


 روانه میشوم...


ظاهرا مرد خوبی ست ؛


اما  با آن چشم های هیز و ورم کرده


مرا که می بیند


تا بناگوش لبخند می زند ، چندش وار !


 خبری  که  از پرداخت بدهی نیست


می گویم ؛


شرمنده حقوقم را شنبه آینده میگیرم !


مهم نیست آبجی امّا


از اخبار دنیا که خبر داری ؟


همه چیز دوباره گران میشود


و در حالی که لیست بدهیم را برایم می آورد


از خبرهای داغ  دنیا


در کنار سواحل زیبای آمازون


یک ریز حرف میزند


من از دلشوره ی


پچ پچ های درگوشی ِ  مردم محل


خودم را تنگ تر ،


 در آغوش ِ چادر ، می فشارم


نمی دانم چرا


بجای خبرهای اقتصادی روز


یا جنگ داخلی عراق


از دخترکان  نیمه عریان برزیل


گُر می گیرد !


با دیدن لیست بدهی گذشته ام


برگه ی خرید امروزم


می رود به فنا


انگار  دور سرم میچرخد


جزائر قناری ؛


 اسپانیا !


چه غوغایی میکند هنوز 


بقال !


از هیجان ِ هالف تایم ِ


رقص  لامبادا !


زهرا ستایش کیا (زرشید)  دفتر : التهاب ریه ها


نظرات 1 + ارسال نظر
لیلا چهارشنبه 18 تیر 1393 ساعت 15:59

نظر واسه این شعر نمی ذارم فقط یه علاقه خوشکل بش دارم اون واس خاطر اینکه موقع سرودنش تکیه به دیوار و در جوار شاعر مهربانش بودم ، واس خاطر اینکه موقع تولدش منم بودم.

مرسی دوست خوبم بازم بیا دفتر خوشحال میشم شعرامو قبل از همه بخونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد