ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
گره روسریم را
محکم می بندم
و شبیه
مادربزرگ ِ سرو دست شسته از دنیا
به سمت بقالی محل
روانه میشوم...
ظاهرا مرد خوبی ست ؛
اما با آن چشم های هیز و ورم کرده
مرا که می بیند
تا بناگوش لبخند می زند ، چندش وار !
خبری که از پرداخت بدهی نیست
می گویم ؛
شرمنده حقوقم را شنبه آینده میگیرم !
مهم نیست آبجی امّا
از اخبار دنیا که خبر داری ؟
همه چیز دوباره گران میشود
و در حالی که لیست بدهیم را برایم می آورد
از خبرهای داغ دنیا
در کنار سواحل زیبای آمازون
یک ریز حرف میزند
من از دلشوره ی
پچ پچ های درگوشی ِ مردم محل
خودم را تنگ تر ،
در آغوش ِ چادر ، می فشارم
نمی دانم چرا
بجای خبرهای اقتصادی روز
یا جنگ داخلی عراق
از دخترکان نیمه عریان برزیل
گُر می گیرد !
با دیدن لیست بدهی گذشته ام
برگه ی خرید امروزم
می رود به فنا
انگار دور سرم میچرخد
جزائر قناری ؛
اسپانیا !
چه غوغایی میکند هنوز
بقال !
از هیجان ِ هالف تایم ِ
رقص لامبادا !
زهرا ستایش کیا (زرشید) دفتر : التهاب ریه ها
نظر واسه این شعر نمی ذارم فقط یه علاقه خوشکل بش دارم اون واس خاطر اینکه موقع سرودنش تکیه به دیوار و در جوار شاعر مهربانش بودم ، واس خاطر اینکه موقع تولدش منم بودم.
مرسی دوست خوبم بازم بیا دفتر خوشحال میشم شعرامو قبل از همه بخونی
