در این سرای آسمانی
که ملبس به آبی ترین ؛
حریر احساسات است
نه برای کسی ؛
ماه ، بوده ام
نه ستاره !
خماری چشمم را
از مادر
و سرخی گونه ام را
از سردی روزگار
گرفته ام...
نه کسی دلواپسِ قلبم
و نه دستی
نوازشگر دلتنگیم ...
و آموخته ام ، عشق ؛
کوره راهی با مختصات گردآلود
به سردی بیابان گُبی
و به وسعت صحرای نوادا
در عمق دلشوره ی
تنهائی ِ من است !
دلم نرده بانی می خواهد
برای گریز
از مرکز تنهائی
به سمت سیاره ی دیگر
شاید آنجا پیدا کنم
کسی که به اندازه من
دلتنگ است
کسی که برای عشق
گرم و یکرنگ است...
زهرا ستایش کیا(زرشید) دفتر :التهاب ریه ها
مادر بزرگ
کجائی که ببینی
دنیا چقدر عوض شده
تو که می گفتی ، زمستان که رفت
روسیاهی ؛
به ذغال می ماند و بس
حالا که زمستان رفته؛
خبر از ذغال سیاه نیست !
همه ی خانه ها
گاز سوز شده اند !
زهرا ستایش کیا (زرشید) دفتر: التهاب ریه ها
گره روسریم را
محکم می بندم
و شبیه
مادربزرگ ِ سرو دست شسته از دنیا
به سمت بقالی محل
روانه میشوم...
ظاهرا مرد خوبی ست ؛
اما با آن چشم های هیز و ورم کرده
مرا که می بیند
تا بناگوش لبخند می زند ، چندش وار !
خبری که از پرداخت بدهی نیست
می گویم ؛
شرمنده حقوقم را شنبه آینده میگیرم !
مهم نیست آبجی امّا
از اخبار دنیا که خبر داری ؟
همه چیز دوباره گران میشود
و در حالی که لیست بدهیم را برایم می آورد
از خبرهای داغ دنیا
در کنار سواحل زیبای آمازون
یک ریز حرف میزند
من از دلشوره ی
پچ پچ های درگوشی ِ مردم محل
خودم را تنگ تر ،
در آغوش ِ چادر ، می فشارم
نمی دانم چرا
بجای خبرهای اقتصادی روز
یا جنگ داخلی عراق
از دخترکان نیمه عریان برزیل
گُر می گیرد !
با دیدن لیست بدهی گذشته ام
برگه ی خرید امروزم
می رود به فنا
انگار دور سرم میچرخد
جزائر قناری ؛
اسپانیا !
چه غوغایی میکند هنوز
بقال !
از هیجان ِ هالف تایم ِ
رقص لامبادا !
زهرا ستایش کیا (زرشید) دفتر : التهاب ریه ها
زهرا ستایش کیا(زرشید) دفتر : خرده نان خشک
دیشب از عشق تو
قلبم را پاره کردم
اسمت ، خاطرت
شماره ی لعنتیت
عکس یادگاری ِ و آن
خزعبلات مسخره
که عاشقانه می نویسی...
همه را یک جا
در منقل داغ ریختم و یک مشت اسپند
بدرقه اش ...
شاید که از شرِّ شیطان عاشقی
برحذر باشم ...
زهرا ستایش کیا(زرشید) دفتر : التهاب ریه ها
کمر شکسته ی عشق ؛
دل به هیچ نگاهی
و گوش به هیچ حرفی
نمی سپارد ...
چشم و گوشش را می بندد
آنچنان که گوئی
کر است و نابینای ِ مادر زاد !
دفترش را باز میکند
تا قلم کشد بر خط دل
بلکه دیده روشن کند
هلن کلر وار ...
زهرا ستایش کیا (زرشید) دفتر : التهاب ریه ها